وکیلم زنگ زد که وکیل ایشون زنگ زده و گفته به حساب خانم ۲۵ تومن ریختیم، ۵۰ تومن مانده از پول پیش را بدهد! به وکیلم گفتم به حساب چه کسی واریز کنم؟ گفت به حساب من واریز کن، من میریزم به حسابشان. بعد گفت: اگر به پول نیاز داری، من میتوانم سر بدوانمشان!
(من روز محضر گفتم بابت ۵۰ تومان، یک سکه بردارند! قبول نکردن) چرا این داستان کثافت تموم نمیشه؟ چی میخوان از پیکر و روان رنجور من! نخواستند مرا، دیگر چرا زخم میزنند؟ زخم میزنند، چرا با چند دشنه به جان زخم میافتند؟ با چند دشنه به جان زخم میافتند، چرا ذره ذره زخم را عمیق و عمیقتر میکنند؟ ذره ذره زخم را عمیق و عمیقتر می کنند، چرا ...؟
فرداپول را به حساب وکیلم میریزم و خودم این داستانی را که خودم روزی با هزار امید و آرزو آغاز کردم،تمام میکنم.