بی تو در این بادیه کج رفتهاند
امروز 31 مرداد است، اگر روزی نامهی اول را برایت نوشتم، نامه دوم مربوط به امروز است. اعتماد، عشق، محبت و دوست داشتن و خیلی چیزهای دیگر را نابود کردی، و چیزی که نیست شده، خاصیت برگشت پذیری ندارد. یادت بماند که سوالات بسیاری را پاسخ ندادی و انقدر راست و دروغ را خودت و شرکایت، گردن گیرت،بهم بافتید که تشخیص سره از از ناسره دیگر ممکن نیست، من میروم محضر و تعهد می دهم که ادعایی از نصف اموال نداشته باشم... من که از ابتدا ادعایی نداشتم... نه در مورد هلدینگ محترمتان، نه در مورد پس اندازمان و .... شما و شرکایتان دقیقا مثل یک شی با من رفتار کردید... شماها بردید و من باختم، نباختم در واقع از زمین بازی حذفم کردی... سهم من هم شد، دارودرمانی و تراپی... قوت غالبم رنج و سوال های بی جواب...یادتان باشد که اگر حلالیتی در کار باشد،.، من شما ودیگرانی که راست و دزوغ را بهم بافتند و .... را حلال نخواهم کرد.
راستی زندگی یک مرد چهل ساله، که هلدینگ موفقی دارد، ماشین شاسی زیرپایش است، عطر میلیونی می زند و آپارتمانی در میرداماد دارد و پد بهداشتی انجمن نسوان است و مجردی؟ زندگی میکند، روی روال است؟