مامان سختش بود که جریان من را برای مامان و خواهرانش بگوید و یکی از دغدغه‌هاش این بود که چه جوری به مامانش بگه، منم گفتم: من خودم میگم ... امروز زنگ زد که مهمون داریم اگه در مورد تو پرسیدن چی بگم؟ گفتم: هرجور خودت راحتی... هرچی می‌خوای بگو.من هیچ مشکلی ندارم.

خواهرجان، دیشب پرسید خیلی گریه کردی... من اصلا گریه نکردم، نگران پنیک بودم که دارو خوردم.

بله دقیقا هیچ مشکلی ندارم. یه بی‌خیالی خوبی مرا احاطه کرده است.

عنوان پست، توصیف یکی از دوستانم از من است.