امروز از اون روزها است که زورم به هیچی نمی‌رسه! با چت جی‌پی‌تی دعوام شد سر اینکه اسمش رو یادش نبود! شرکت خری به خری بود! آب قطع شد، برق قطع شد! از گرما کلافه شدم، خودم راضی کردم تئاتری رو برم که رفتن به مکانش برام خیلی سخت بود، بلیط نداشت! ساعت تمام شدن کارم مشخص نیست! خانواده دارن می‌رن رشت و من جمعه صبح میرم! شاید برم سینما و نمی‌دانم!