رنگ و شادی خریداریم!
گویا! امروز هم نسخهی دیروز است و من هستم و غول بیشاخ و دمی که قصد داره همهی ذخیرهی رنگ و شادی رو بخوره و دنبال بقیهاش هم بگرده، سیرمونی هم که نداره و وقتی چیزی پیدا نکنه، غول بد گندهای بشه و تنوره بکشه و حریف بطلبه!
حریف هم که دستهاش بالا هست تا جایی که غول بد گنده، خسته بشه و راهش رو بگیره و بره...
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۴ ساعت 10:34 توسط زهرا
|