زیبایی شناس، شما بودین؟
پسرک کلاس ابلی (البته از شنبه باید به مدت دو هفته بره مدرسه برای دورهی کلاس اول و آمادگی جهت ورود به کلاس دوم، اما احتمالا تا همیشه اینجا، اسمش پسرک ابلی، باقی میمونه) میگه * یه کیکی، مامانم پخته، چهل ستون هست اما چهل پنجره نیست؟*
میگم*چهل ستون، چهل پنجره یعنی چی؟* میگه *خودت به هرچی خوب باشه، میگی چهل ستون، چهل پنجره! یادت رفته؟* و گاز بزرگی از کیک چهل ستون، چهل پنجره میزنه....
چند جا یادداشت کرده بودم که امروز، باید دکترم رو ببینم! اما وقتی یادم افتاد که دیر شده بود، حالا اگه یادم نره، برای شنبه باید وقت بگیرم... حالم خوبه فقط گاهی پانیک میدرد! تکه تکهام میکند و هرچه هست را میبلعد و وقتی چیز دندانگیری پیدا نمیکند و خیالش راحت میشود چیزی برایش نیست، میرود! در واقع تعداد بارهایی که میآید کمتر شده اما شدتش بیشتر شده... احتمالا این هم میگذرد...