پسرک کلاس ابلی، خیلی ناگهانی ازم پرسید* تو چرا طلاق گرفتی؟* سعی کردم خیلی ساده و به دور از بغض براش توضیح بدم... سوال بعدیش این بود که * الان میدونی چی کار میکنه؟* گفتم * نه، من از روزی که اومدم خونهی مامان مری، دیگه ندیدیمش و نمیدونم چی کار میکنه؟* گفت * همون بهتر که نمیدونی...*
ازش پرسیدم * این دو روز که رفتی مدرسه، خوب بود؟*... و گفتگو به سمت و سوی دیگر رفت...
+ نوشته شده در یکشنبه نهم شهریور ۱۴۰۴ ساعت 22:36 توسط زهرا